ابواحمد محمد شفیع ملقب به میرزا کوچک فرزند محمد اسمعیل متخلص به وصال از شعرا و ادیبان و خوش نویسان معروف عصر خویش بود. جد سوم او در زمان سلاطین صفویه عامل گرمسیرات فارس بود و جدش میرزا شفیع در دستگاه نادرشاه سمت دبیری داشت. پس از سپری شدن دوران قدرت زندیه میرزا شفیع چندی با پریشانی زندگانی کرد ودر تنگدستی درگذشت. او فرزندان چهارگانه اش میرزا قاسم از مشایخ سلسله ذهبیه بود میرزا اسمعیل در خط و رقوم و سیاق همتا نداشت. وی از ابتدای جوانی از کار دولتی کناره گیری کرد و به آذربایجان رفت و سپس به شیراز بازگشته دختر میرزا عبدالرحیم شاعر شیروانی را به زنی گرفت. از این ازدواج، وصال شیرازی در سال 1197 به دنیا آمد. دیری نپایید که وصال یتیم شد و پدر و مادرش سرپرستی او را برعهده گرفت. پدر و مادر نیز پس از دو سال درگذشت و تربیت میرزا کوچک را خالوی او میرزا عبداله تکفل نمود. میرزا عبداله خطی متوسط داشت و از راه نوشتن قرآن امرار معاش می کرد.
وصال چون به سن تمیز رسید به درویشی و فقر مایل گردید و در طلب مردی کامل بود تا دست ارادت بدامان میرزا ابوالقاسم سکوت زد.
وصال با وجودی که سلاطین و فرمانروایان به منادمتش راغب بودند کمتر گرد این گونه مجالست ها می گشت و از راه کتابت قرآن مجید نیاز مادی خود را برطرف می ساخت.
وی به فرزندان خود می گفت شعر نیکو صنعت است ولی شاعری حرفه زشتی است زیرا آن دریایی از دانش و فنی از حکمت است و این نوعی گدایی.
دو روز ایام هفته را صرف تدریس به عموم می کرد. در سن شصت و چهار سالگی چشمش به آب مروارید مبتلا شد و یکسال نابینا بود. پس از آن طبیبی از کرمانشاه چشمش را میل زد و چشمش معالجه شد.
وصال چنان به مطالعه عشق داشت که بعد از معالجه چشم فوراً مطالعه را از سر گرفت و همین امر باعث شد مجدداً نابینا گردد. در سال 1262 به رحمت ایزدی پیوست و در بقعه شاهچراغ در جوار مدفن مرشد خود میرزای سکوت مدفون شد.
دیوان اشعار وصال نزدیک به سی هزار بیت دارد. وصال در مرثیه سرایی از تمام شعرا گوی سبقت ربود. منظومه شیرین و فرهاد وحشی را باتمام رساندی. وصال شیرازی شش پسر داشت.
شعر وصال
وصال در فنون شعر استاد بوده و در عین تقلید از پیشینیان، صفات اصلی بهترین نمونه های شعر کلاسیک را حفظ کرده است. او مثنوی " بزم وصال " را در بحر تقارب ساخت و داستان " شیرین و فرهاد " وحشی بافقی را که ناتمام بود، به قدری خوب و استادانه به پایان رساند که هر منتقد دقیق در تشخیص و بیان تفاوت آغاز و انجام داستان، دچار اشکال می شود. استقبال های زیبا و فراوان وی از غزلیات سعدی نیز همه به دقت و اصابت نظر ممتازند.
وصال شاعری است مداح و قصیده سرا و دارای همه صفات یک شاعر درباری. او فتحعلی شاه و محمد شاه و شجاع السلطنه و فرمانفرما و چند تن از بزرگان فارس را مدح گفته است و دیوانش به قول خود او " انباشته از مدح بزرگان است". با این همه او نیز مانند سلف خود، سید محمد سحاب ،بیهودگی شاعری درباری را دریافته بوده و از پیشه ای که در پیش گرفته بود رنج می برده است:
کس نیست که گوید به من ای بیهده گفتار ای زشت به گفتار و به کردار و به رفتار
این پیشه کدام است که در پیش گرفتی بر دیده دل نشتر و در پای خرد خار
گشتی ادب آموز و بدین گونه سپهروز گشتی سخن آرا و بدین گونه شدی خوار
چندانکه ترا کاست هنر بیش فزودیش ای بــر هــمــه خواری هنرمند سزاوار
مقدار هنر را بفزودی تــو بــه مــقـــدور او بیش ز مقدور ترا کاست ز مقدار
از قد چه کشیدی که بدادیش چنین خم وز دیده جه دیدی که بکردیش چنین تار؟
دیوان تو انــبــاشـتـه از مـــدح بــزرگان در کیسه نه درهم بودت هیچ نه دینار
زین پیش گروهی پی این کار برفتـند سود همه ز این پیشه و نفع همه ز این کار
شایسته تری کس نه چو ایشان به بر شاه بایسته تری کس نه چو این قوم به دربار
امروز چو بازار ادب سرد ببینی آخر به چه رو گرم بتازی تو به بازار؟
اندیشه های نو و مضامین بکر یا آزمایشهای مستقل لفظی در دیوان او نمی یابیم و هر چه دارد انعکاس ماهرانه و استادانه ای از سخن شعرای بزرگ گذشته است و بس. با این وصف خواندن اشعار او لذت هنری بزرگی در خواننده ایجاد می کند و هر سطر از اشعارش، بیتی از شعر استادان کهن را به خاطر می آورد.